یک روز بهاری
13فروردین 92
نوروز 92
پسر خوبم سلام اسال عید رو بدون هیچ اتفاق خاصی سپری کردیم با این تفاوت که من و بابا امین یه پسر شیطون داشتیم وباید برنامه هامون رو با اون هماهنگ میکردیم . عید امسال چون همش یا خونه ی بابی بودیم یا خونه ی مادرجون خیلی اذیت شدم خیلی بهونه گیری میکردی و چون دوروبرت شلوغ بود همش نق نق میکردی با بچه ها ی همسنت سازگاری نداری و همش بهشون زور میگی با امیرارسلان بیشتر از همه که همینم باعث میشد تا خونه ی مادرجون راحت نباشم. برای تحویل سال رفتیم خونه ی مادرجون یه سفره ی خوشکل درست کردیم وتحویل سال رو در کنار هم بودیم. همیشه اولش همینجورین همدیگه رو بغل میکنین بوس...
نویسنده :
مامان زهرا
21:17